مدیریت و حسابداری

نکاتی در باب مدیریت و حسابداری

مدیریت و حسابداری

نکاتی در باب مدیریت و حسابداری

عقلا وارد صحنه شوند، آینده در خطر است

عصرایران ؛ جعفر محمدی - ادبیات حاکم بر فضای عمومی کشور و مدیران آن به ویژه در دولت و مجلس چیست؟! ادبیات توسعه ای یا شعاری؟!

این یک سؤال راهبردی است اما یافتن پاسخ، کار سختی نیست ؛ کافی است به سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، تیترها، سرمقاله ها و بیانیه ها توجه کنیم که آکنده از مفاهیم سیاسی و شعاری است و پر از ادعاهای ارزشی.

به محتوای اختلافات دولتمردان و مجلسی ها و فعالان سیاسی بنگریم که اساساً دعوایی بر سر مفاهیم توسعه ای ندارند ولی تا دلتان بخواهد درباره مفاهیم سیاسی مانند فتنه با یکدیگر بحث می کنند و این که آیا فلانی فتنه گر است یا نه؟ درباره این که اگر با فلان کشور مذاکره یا رابطه داشته باشیم ، عزت مان خدشه دار می شود هم کلی بحث بی حاصل می شود. درباره یک عکس یا یک مقاله که در یک روزنامه منتشر شده است هم می شود برای مدت ها بحث و جدل داشت و حتی پای وزیر و مجلس را هم به میان کشید، این که در گوشه ای از سالن اجرای یک کنسرت در فلان شهرستان هم چه اتفاقی افتاده نیز می تواند دستمایه خوبی باشد که تا مدت ها دعوا و جار و جنجال به راه انداخت و آن را موضوع اول کشور کرد و ... .

اما کمتر پیش می آید که در بین آقایان و خانم های مسؤول، این بحث به طور جدی در بگیرد که آینده نظام بازنشستگی در کشور چه خواهد شد چرا که بحث های سیاسی و جناحی و شعاری، اجازه نمی دهد که یادشان بیفتد 10 سال بعد، کل بودجه کشور باید صرف پرداخت حقوق بازنشستگان شود.ادبیات عمومی کشور: توسعه محور یا شعاری؟ / عقلا وارد صحنه شوند، آینده در خطر است

هیچ وقت دغدغه جدی این نبوده است که برای گذر از بحران بی آبی باید صنایع آب بر از دل شهرهای کویری و مرکزی به حاشیه خلیج فارس و عمان منتقل شود و ای کاش روزی می رسید که دعوا و اختلاف بر سر این موضوع و راهکارهای اجرایی اش بود!

اصلاً یادتان می آید که تا مدت ها اختلاف نظرها حول این موضوع باشد که برای نجات تالاب های کشور چه راهی را در پیش بگیریم؟

یا درباره نظام مالیاتی کشور و این که چه راه هایی برای عادلانه کردن سیستم مالیاتی داشته باشیم، بحث های فراگیر انجام می شود و تیتر یک رسانه ها به موافقان و مخالفان راه های پیشنهادی تبدیل می شود؟

چرا به جای دعواهای بیهوده سیاسی، تا کنون مجلسی ها بر سر این موضوع با یکدیگر درگیری فکری نداشته اند که چگونه می توانیم صادرات محصولات مبتنی بر IT مانند نرم افزار و بازی های رایانه ای را گسترش دهیم و درآمد ارزی قابل توجهی داشته باشیم؟

آیا شنیده اید که بحث اصلی مسؤولان این باشد که چگونه می توانیم بخشی از درآمد نفتی مان را در خارج سرمایه گذاری کنیم تا سودآوری مستمر برای کشور داشته باشد؟ مانند خرید سهام شرکت ها و معادن بزرگ، راه اندازی پمپ بنزین در خارج ، مشارکت در مجتمع های تولیدی و ... .

آخرین باری که موضوع اصلی کشور، به جای بحث های سیاسی و شعاری، این بود که "چگونه حمل و نقل ریلی را گسترش دهیم" کی بود؟

اصلاً یادتان هست که وقتی موضوع دانشگاه ها در میان است، به جای بحث هایی مانند این که "در فلان تجمع دانشجویی فلان شعار را دادند و باید برخورد شود"، موضوع اصلی بحث این باشد که چگونه می توانیم آخرین دستاوردها و تجربیات دانشگاه های برتر دنیا مانند هاروارد، آکسفورد، استفنورد و ... را به دانشگاه های کشور منتقل کنیم؟

فضای گفتمانی کشور ، متأسفانه فضای توسعه محور نیست و این علامت وحشتناکی است. نشانه ای از این است که عقلا در حاشیه اند و افراطیونی که تا نوک دماغ شان را بیشتر نمی بینند، گفتمان سازی می کنند و بازی را به دست گرفته اند. نان آنهان در همین دعواهای سیاسی و شعاری است اما هیزم تنوری که نان شان را می پزد، آینده کشور است.

عقلای کشور، خاموش نباشند و بدانند که اگر برخیزند و سخن بگویند، جامعه خسته از افراط و  تشنه عقلانیت، در کنارشان خواهد بود زیرا مردم نیز نگران آینده فرزندان شان هستند.

۱۰ عادتی که آدم را افسرده می‌کند!

هر کس سرانجام به کسی تبدیل می‌شود که مرتب آن را تمرین کرده است. اگر عادت‌هایی دارید که کمکی به شما نمی‌کنند، پس مضر هستند و به شما صدمه می‌زنند.

به گزارش جام جم، برای این که روزهای خوبتان را براحتی از دست ندهید، این عادت‌های مخرب را بشناسید و از آنها رها شوید:

فقط روی داستان زندگی دیگران متمرکز شدن

درست است که شنیدن حکایت موفقیت‌های دیگران آموزنده است، اما گاهی چنان مجذوب دنیای آنها می‌شوید که داستان خودتان را فراموش می‌کنید و حتی تصور می‌کنید شما نمی‌توانید به چنین موفقیت‌هایی دست پیدا کنید، اما فراموش نکنید این تصور اشتباه است و شما مانند هر انسان دیگر توانایی موفق شدن دارید. بنابراین به داستان زندگی خود توجه کنید و از توانایی‌هایتان برای شاد زندگی کردن بهره‌مند شوید.

به انتظار روز کامل بودن

هرگز تصور نکنید روزی از راه می‌رسد که کامل و بی‌عیب خواهد بود. هیچ لحظه‌ای نمی‌تواند تا این اندازه بی‌نقص باشد. بیشتر مردم به دنبال کمال مطلوب هستند. فرصت عالی، وضع رفاهی عالی و لحظه عالی. از خواب بیدار شوید. به چنین لحظه‌ای نمی‌توان رسید و همه چیز نسبی است. پس با این نوع تفکر اندوه را برای خود نخرید.

فقط برای کسب درآمد کار کردن

کار کردن بدون علاقه درست مانند زندانی شدن در یک چاردیواری است. باید کاری را انتخاب کنید که حتی اگر مشتاق انجام دادنش نیستید لااقل بتوانید کمی به آن علاقه داشته باشید.

اگر هر روز کاری را انجام دهید که بیزار هستید مطمئن باشید پس از مدتی دچار افسردگی شده و دیگر درآمد ناشی از آن هم شادتان نمی‌کند. بنابراین برای این‌که زندگی پر از اندوهی برای خود فراهم نکنید در انتخاب حرفه‌تان دقت کنید.

احساس نفرت داشتن

تاریکی نمی‌تواند تاریکی را از بین ببرد، این کار از عهده روشنایی برمی‌آید. بنابراین نمی‌توان با احساس نفرت داشتن از افراد یا موضوعات آزاردهنده به آرامش رسید. اگر می‌خواهید شاد زندگی کنید موضوعات ناراحت‌کننده را رها و فراموش کنید. اگر به نفرت اجازه دهید عادت وجودتان شود، دیگر از شرش خلاص نمی‌شوید و روزهای زیبای زندگی‌تان را بسادگی از دست می‌دهید.

چسبیدن به ترس‌ها و نگرانی‌ها

هر زمان به گذشته‌تان بنگرید، متوجه می‌شوید بیشتر ترس‌ها و نگرانی‌هایتان بی‌مورد بوده‌اند و هرگز حقیقت پیدا نکرده‌اند. بنابراین با توجه به این موضوع چرا دست از نگرانی‌های بیهوده برنمی‌دارید تا غم و اندوه را از قلب خود بیرون کنید. با این رفتار مسلما فرصت‌های شاد بودن را بی‌سبب از دست می‌دهید. اگرچه نمی‌توان لحظه‌های از دست رفته گذشته را بازیافت، اما می‌توان دست از این عادت مخرب برداشت و زندگی نویی آغاز کرد. از این پس نگرانی‌های بی‌مورد را از خود دور کنید و به لذت‌های زندگی بیندیشید.

توجه دائم به مشکلات

یک روز بد فقط یک روز بد است. بیشتر از این به آن فکر نکنید. مسلما موضوعات مختلفی پیش می‌آید که وضعیت زندگی و کار و فعالیت تان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، اما نباید اجازه دهید روی شما اثر منفی بگذارد و مدام ذهنتان را به خود درگیر کند. درست است که باید شکست‌هایتان را به یاد داشته باشید تا بتوانید از آنها درس بگیرید و خطاهایتان را جبران کنید، اما نباید اثر بد آن را به تمام زندگی‌تان تعمیم دهید. هر روز، یک درس و فرصت جدید با خود دارد و اگر شما ذهن‌تان از شکست‌های قبلی پر باشد اجازه ورود این فرصت‌ها به زندگی‌تان داده نمی‌شود. پس دائم و در همه حال به مشکلات‌تان فکر نکنید.

خشنودی‌های زودگذر

در زندگی دو نوع احساس خشنودی وجود دارد: یکی زودگذر و دیگری بادوام. نوع زودگذر آن با مادیات تامین می‌شود، اما خشنودی با دوام، آن نوعی است که با رشد و پرورش صحیح و تدریجی ذهن فرد به وجود می‌آید. بنابراین اگر می‌خواهید همیشه خشنود و راضی باشید به دنبال مادیات نباشید و ذهنتان را با وجود معنویات رشد دهید و به رضایت واقعی دست پیدا کنید.

ایجاد یک تغییر بزرگ در فرصتی کم

اگر می‌خواهید در زندگی‌تان تغییری اساسی ایجاد کنید، باید برایش زمان بگذارید و پیگیر باشید. برخی از افراد تصور می‌کنند باید در زمانی محدود به خواسته‌های بزرگشان برسند و این تصور در آنها تولید اضطراب و ناراحتی می‌کند. بنابراین دست از این عادت اشتباه برداشته و به خودتان زمان لازم بدهید.

ماندن در کنار افراد آزاردهنده

گاهی اوقات اطرافیان‌تان بشدت آزاردهنده هستند و شما را می‌رنجانند. اگر می‌خواهید روزهای خوش زندگی‌تان براحتی از دست نرود تا آنجا که می‌توانید از این افراد فاصله بگیرید. این افراد فقط شما را غمگین می‌کنند.

توجه بیش از حد به ظاهر

ظاهری خوب و مقبول داشتن، خواست همه انسان‌هاست. در واقع مردم با ظاهری آراسته می‌خواهند در دل دیگران جا باز کنند، اما توجه بیش از حد به این مقوله، زندگی را خراب می‌کند و فرد را به اندوه و عذاب می‌کشاند. فراموش نکنید رفتار خوب بیش از ظاهر می‌تواند دیگران را به سمت خود جذب کند. بنابراین بیش از حد به ظاهرتان نپردازید که روز خوش را از شما می‌گیرد.

۱۰ انتخابی که ۱۰ سال آینده به اشتباه بودنشان پی میبرید



"ای کاش"؛ این ساختار یکی از غمگین ترین عبارات زبان است.


هیچ یک از ما دوست نداریم روزی برسد که ناگهان سر از خواب برداریم وببینیم زمانمان تمام شده است. حسرت یکی از تلخ ترین حس های تجربه شده بشر است. در این مطلب ۱۰ انتخاب که نهایتاً به حسرت می انجامند را به همراه شیوه گرفتار نشدن در آن ها آورده ایم.

 
۱. گذاشتن صورتک برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران


اگر چهره ای که به دنیا نشان می دهید همواره یک صورتک باشد روزی خواهد آمد که صورتی پشت آن نمانده باشد. زیرا هنگامی که زمان زیادی را صرف تمرکز بر درک دیگران از خودتان کنید ناگهان فراموش خواهید کرد که واقعاً چه کسی هستید. از قضاوت دیگران نترسید؛ شما قلباً می دانید که چه کسی هستید و چه چیزهایی برای شما واقعی هستند. نیازی نیست برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران بی نقص باشید. بگذارید دیگران با دیدن چگونگی کنار آمدن شما با نقص هایتان تحت تأثیر قرار بگیرند.

 
۲. اجازه دادن به دیگران در ساختن رویاهای شما


عظیم ترین چالش زندگی کشف خودِ واقعی انسان است. چالش دوم شاد بودن با خودِ یافته شده است. قسمت مهم در این مرحله، تصمیم شما مبنی بر متعهد بودن بر اهداف و رویاهایتان است. آیا افرادی در اطراف شما هستند که با شما مخالف اند؟ چه خوب! وجود چنین افرادی نشانگر قرار داشتن شما در مسیر خودتان است. گاهی کارهای شما توسط دیگران اشتباه و دیوانه وار توصیف می گردند؛ اما، وقتی شما دراثر لذت انجام دادن چنین کارهایی گذر زمان را از یاد ببرید و زمان با سرعت سپری شود شما در حال انجام دادن کار درست هستید.

 
۳. همراهان منفی نگر


اجازه ندهید افراد نگرش منفی خود را به شما القاء کنند. اصلاً با چنین افرادی رابطه برقرار نکنید. اگر تفنگ را به آن ها ندهید، آن ها نمی توانند ماشه را بکشند. همیشه به یاد داشته باشید که همراهی با انسان های منفی نگر یک انتخاب است نه یک وظیفه. اگر این نگرش شما باشد، شما محبت را جایگزین خشم، بخشندگی را جایگزین طمع، و صبر را جایگزین اضطراب خواهید کرد.

 
۴. غرور و خودپسندی


داشتن زندگی پر از کردار نیک بهترین سنگ مزار برای انسان است. افرادی که الهام بخش آن ها شده اید و شریک عشقتان بوده اند زمان زیادی پس از رفتن شما این اعمال را به یاد خواهند داشت. بنابراین، اسمتان را به جای سنگ، روی دل ها حک کنید. آنچه برای خود انجام داده اید با شما می میرد و آنچه برای دیگران انجام داده اید زنده می ماند.

 
۵. ایستایی و رشد نکردن


اگر می خواهید گذشته خود را بشناسید به شرایط حال خود توجه کنید. اگر می خواهید آینده خود را پیش بینی کنید در شرایط کنونی خود کاوش کنید. باید قدیمی ها را رها کنید تا جا برای جدیدها ایجاد شود. راه های گذشته دیگر رفته اند و هیچ گاه برنمیگردند. اگر اکنون به این نکته پی ببرید و برای جبرانش اقدام عملی کنید خود را در مسیر موفقیت قرار داده اید.

 
۶. شانه خالی کردن زیر بار مشکلات


شکست وجود ندارد، آنچه تجربه می کنیم نتیجه کارهایمان است. حتی اگر دنیا وفق مراد شما نچرخید، دلسرد نشوید. آنچه می توانید فرابگیرید و به سراغ تجربیات دیگر بروید. کسی که آرام آرام قدم بردارد و پیوسته در حال حرکت باشد در انتها پیروز می شود. برنده جنگ قبل از پیروزی نهایی مشخص شده است. این امر، نتیجه یک روند پیوسته شامل گام های کوچک، تصمیمات درست و اعمال مناسب است که روی هم انباشته می گردند و به یکباره به لحظه افتخارآمیز پیروزی منتج می شوند.

 
۷. مته به خشخاش گذاشتن


باید زندگی را لمس کنیم، نه اینکه آن را خفه کنیم! گاهی اوقات باید آرامش خود را حفظ کنید و اجازه دهید زندگی بدون نگرانی مدام اتفاق بی افتد. یاد بگیرید پیش از آنکه زیاد زندگی را هل دهید قدری جا برای نفس کشیدن باقی بگذارید. وقتی گرد و غبار فرونشیند دوباره می توانید جنگل را ببینید و گام های آینده را بردارید. نیازی نیست برای رسیدن به جایگاه بزرگ دقیقاً آن را بشناسید. همه چیزِ زندگی در نظمی بی نقص قرار دارد چه درک کنید چه نه. فقط برای وصل کردن تمام نقطه ها به کمی زمان نیاز دارید.

 
۸. راضی شدن به کمتر از آنچه استحقاق دارید


آن قدر قوی باشید که گاهی اوقات امور را رها کنید و آن قدر خردمند باشید که به آنچه لیاقتش را دارید برسید. گاهی قبل از اینکه بتوانید تمام قد بایستید لازم است قدری خم شوید. گاهی برای دیدن آینده باید چشم ها را با اشک شست. از پا ننشینید.

  
۹. همیشه منتظر فردا بودن


مشکل اینجاست که همیشه فکر می کنید زمانی که در اختیاردارید بینهایت است. اما روزی از خواب برمیخیزید و می بینید زمانی برای انجام آنچه آرزویش را داشته اید در اختیار ندارید. آنگاه یا به اهداف خود رسیده اید یا لیست بلندی از بهانه های مختلف برای نرسیدن در اختیار خواهید داشت.

 
  ۱۰. تنبل و دم دمی مزاج بودن


دنیا هیچ چیز به شما بدهکار نیست. پس به جای زندگی در اوهام قدری عمل کنید. به جای تل انبار کردن آرزوها یک اسکلت خوب بنا کنید. مسئولیت زندگی خود را بپذیرید. شما مهم هستید و دیگران به شما نیاز دارند. اگر منتظر بمانید تا اینکه روزی کسی بیاید و برای شما کاری بکند خیلی دیر شده است.آن روز همین الآن است و آن شخص کسی نیست جز خود شما.


چرا به بیشتر خواسته‌هایمان نمی‌رسیم؟


شفقنا زندگی- آرمان: اکثراً افراد برای بیان مشکلات خود می‌گویند: «من چه‌کار کنم که او...».در حالی که مشکل ما اینطور است: «من چه‌کار کنم که من...» برای مثال به جای اینکه بگوییم: «من چه‌کار کنم که او بیشتر درس بخواند؟» باید فکر کنیم و ببینیم مشکل واقعی «من» در زندگی چیست؟ آن وقت به اینجا می‌رسیم که حاصل نگرانی و دلسوزی مان برای دیگران تماماً بحث و ایراد و اصرار و اجبار بوده است.راه‌های رسیدن به آنچه در زندگی می‌خواهیم به قرار زیر است:

1-از بعضی خواسته‌ها بگذر

از اولین چیزهایی که باید برای کنار آمدن با دنیا باور کنیم این است که بسیاری از امور دنیا مطابق میل ما پیش نمی‌رود و خیلی از کارها آن طور که دلمان می‌خواهد نمی‌شود.لذا حکمت اقتضا می‌کند که با اختیار و انتخاب خود از بعضی خواسته ها، برای مصلحت بالاتری بگذریم، با خوشبختی دادن به دیگری، به خوشبختی برسیم و با محدود کردن خواسته‌های خود، از زندگی موقت دنیا، به آزادی بیشتری برسیم.در پرورش فرزندمان نیز اگر چه لازم است به بسیاری از نیازهای آنان پاسخ دهیم تا بخل و لجبازی در آنان شکل نگیرد اما برخی از خواسته‌ها را باید بگوییم، نمی‌شود یا نمی‌توانیم. اگر همه خواسته‌ها را بی درنگ تامین کردیم، گمان می‌کند نظام دنیا هم همین طور است و دیگران هم باید هر چه او خواست فوراً انجام دهند. اول می‌گوید، این اسباب بازی را می‌خواهم، بعد دوچرخه و موتور می‌خواهد؛ بعد هم که همین و همان را خریدیم، باید موتور و ماشین پیشرفته بخریم.‌ اسیر و بی چاره کسانی هستند که یاد نگرفته‌اند در این دنیا، «نه» بشنوند. همان‌هایی که دیگران را اسیر و بیچاره خواسته‌های خود کرده اند.

 2. صبر داشته باش

هر چه به ذهنت رسید راه‌حل نیست. چه بسیار تلاش‌ها که نتیجه عکس می‌دهند.تا خواستی هیجان زده شوی و گوشی تلفن را برداشته هر چه در دلت مانده یک جا تحویل بدهی، صبر کن. تا تصمیم گرفتی با گله و شکایت فضا را تیره کنی، تا به فکر تلافی کردن افتادی یا به تو گفتند: «با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد» دست نگهدار. شاید بتوانی با لحظه‌ای درنگ، بفهمی که اگر این کارها را بکنی، از تلاشت نتیجه عکس می‌گیری....چه بارهای اضافی را به دوش کشیده و روز و شب ات را به مرور خاطرات تلخ و مقصر نامیدن دیگری گذرانده ای؟ چقدر برای مشکلات دیگری غصه خورده و با از دست دادن روحیه، خود و خانواده ات را از پا در آورده ای؟ چقدر سعی کرده‌ای که افراد را مطابق میل خود تغییر دهی، بدون اینکه با نگاهی به گذشته، نتیجه‌های عکس و رابطه‌های از دست رفته را ببینی؟رسول اکرم (صلی ا... علیه و آله) از جبرئیل سوال کردند که تفسیر صبر چیست؟ عرضه داشت: یعنی روحیه انسان در موقع گرفتاری همانند زمان آسایش قوی و شاداب باشد و در زمان فقر و تهیدستی همانند زمان غنا و بی نیازی و در موقع بلا و مصیبت همانند زمان عافیت باشد و مصائب و ناراحتی‌های خود را نزد مردم بازگو ننماید و شکایت نکند.(1) حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: آن کس که در برابر مشکلات و شداید صبر کند، مدت کوتاهی صبر خواهد کرد و همچنین اگر بی تابی نماید، آن هم مدتش کوتاه است. سپس فرمود: بر تو باد که در تمام کارهای خود صبر را پیشه کنی.(2).به هر اندازه که قبل از هر اقدام، عاقبت اندیشی کنی، تجربه‌های خطا را مرور کرده و درس بگیری و با اهل خرد نشست و برخاست داشته باشی، مهارت پیدا می‌کنی که به هر قیمت دست به هر اقدامی نزنی.بنابراین در صورتی که بتوانیم از بسیاری موضوعات با سلامتی عبور کنیم (اغماض و گذشت)، گفتار و رفتار اطرافیان را زیباتر معنا کنیم و تهدیدها را تبدیل به فرصت کنیم؛ در این صورت مشکلات قابل حل و نیاز به بررسی معلوم می‌شود و آنگاه ریشه یابی، خلاقیت و پیگیری می‌خواهد.

پی نوشت ها:1.بحار الانوار جلد 66 صفحه 373. 2. بحارالانوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسی، ج2، ص 118، باب ایمان و کفر.

با جدول اهداف آشنا شوید


با جدول اهداف آشنا شوید

مسلما همه ما برای خودمان اهدافی در زندگی داریم. زندگی بدون هدف معنایی ندارد و این هدف‌ها هستند که به زندگی ما معنا می‌بخشند. این اهداف برای هر فرد متفاوت است و هر شخصی با توجه به گذشته‌ای که داشته و آینده‌ای که برای خود متصور است، مجموعه اهدافی خاص و منحصر به خودش را دارد. البته معدود افرادی هم هستند که بی‌هدف زندگی می‌کنند که امیدوارم شما جزو این دسته معدود نباشید.

اگر شما بخواهید از خانه خودتان به خانه یکی از دوستان خود که از شما خیلی دور هست بروید، پیش از آغاز حرکت پیش خود فکر می‌کنید که از کدام مسیر بروید تا هم در ترافیک نمانید و هم زودتر به خانه او برسید. در ذهن خود نقشه شهر را مرور می‌کنید و با توجه به دانش و تجربه‌ای که از مسیرها و ترافیک دارید، بهترین مسیر را انتخاب می‌کنید و بعد حرکت می‌کنید.

همین موضوع در مورد اهداف زندگی شما هم صادق است، هر چند کمتر به آن توجه می‌شود. اگر بخواهید به اهداف خود در زندگی دست پیدا کنید باید یک نقشه راه داشته باشید تا به کمک آن نقشه از بهترین مسیر ممکن بروید تا سریع‌تر به اهداف خود برسید. در این مقاله یک نقشه راه کلی در مورد اهداف را به شما نشان می‌دهم تا بتوانید به کمک آن کمی هدفمندتر به سوی اهداف خود حرکت کنید. 


 

جدول اهداف چیست؟

در یک توضیح مختصر می‌توانم بگویم که جدول اهداف همان نقشه راهی است که پیش از این در موردش کمی توضیح دادم. این جدول نقشه گنجی است که شما را به گنج مورد نظرتان که همان اهداف‌تان باشد می‌رساند. اگر در اینترنت تا به حال در این مورد جست‌وجو کرده باشید می‌دانید که تا کنون صدها مدل از این جدول طراحی شده که برخی از آنها بیش از جد مختصر و برخی دیگر بیش از حد پیچیده هستند. برای همین من تصمیم گرفتم جدولی را به شما معرفی کنم که نه زیاد پر جزئیات و گمراه کننده باشد و نه بیش از حد مختصر. در تصویر زیر می‌توانید جدول اهدافی که در این مقاله در موردش صحبت می‌کنم را ببینید.

با جدول اهداف آشنا شوید

البته خود جدول به اندازه کافی واضح هست که نیازی به توضیحات اضافه نداشته باشد، اما بد نیست نگاه دقیق‌تری داشته باشیم به هر بخش از این جدول.

اهمیت اهداف کوتاه مدت

حتما متوجه شدید که در این جدول، اهداف شما به دو بخش اهداف کوتاه مدت و اهداف بلند مدت تقسیم شده‌اند. اما اهداف کوتاه مدت چه اهدافی هستند؟ این اهداف که زیاد هم به آنها توجه نمی شود در واقع پل ارتباطی بین فعالیت های شما و اهداف اصلی شما یا همان اهداف بلند مدت شما هستند.

وقتی صحبت از برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف می‌شود، اکثر افراد معمولا به این فکر می‌کنند که چه اهدافی برای زندگی خود در نظر دارند و بعد همان اهداف را دنبال می‌کنن،. ولی در کمال تعجب هر چقدر سعی و تلاش می‌کنند به اهداف خود نمی‌رسند. علت این ناکامی کاملا واضح است. علت این است که این افراد فقط به نقطه پایان فکر می‌کنند و به فکر راه رسیدن به نقطه پایان نیستند.

به همین دلیل است که تاکید می‌کنم در برنامه‌ریزی‌های خود به اهداف کوتاه مدت هم فکر کنید. گاهی ممکن است این اهداف کوتاه مدت زیاد برای شما جذاب نباشند ولی باید در نظر داشته باشید که برای رسیدن به اهداف بلند مدت باید از اهداف کوتاه مدت کمک بگیرید.

به عنوان مثال فرض کنید شما می‌خواهید در کار خود پیشرفت کنید، به همین خاطر پیشرفت در کار را هدف خود قرار می‌دهید و سعی می‌کنید با فعالیت‌هایی مثل زودتر رفتن سر کار یا بیشتر کار کردن به هدف خود برسید. در این صورت ممکن است اصلا به هدف خود نرسید یا خیلی دیر به آن هدف دست یابید. اما اگر برای خودتان اهداف کوتاه مدت در راستای هدف اصلی خود معین کنید و در جهت اهداف کوتاه مدت خود فعالیت کنید خواهید دید که خیلی زودتر به هدف اصلی خود می‌رسید. در این مثال اهدف کوتاه مدت شما می‌توانند مطالعه بیشتر و افزایش دانش کاری باشد. حالا اگر مثل قبل در همان زمان همیشگی در محل کار حاضر شوید و همان مدت زمان در دفتر کار خود به کار کردن مشغول باشید ولی به شکل موثرتر و بهتر کار کنید می‌توانید خیلی زودتر در کار خود پیشرفت کنید.

فعالیت در راستای اهداف کوتاه مدت

اکنون که متوجه اهمیت اهداف کوتاه مدت شدید، باید سعی کنید برای رسیدن به اهداف بلند مدت خود، اهدافی کوتاه مدت معین کنید و بعد در راستای اهداف کوتاه مدت، به فعالیت بپردازید. بر همین مبنا ممکن است در یک نگاه سطحی فعالیت‌های شما هیچ ارتباطی به اهداف بلند مدت شما نداشته باشند ولی اگر درست برنامه‌ریزی کرده باشید می‌دانید که شما برای اهداف کوتاه مدت خود دست به انجام فعالیت‌های مختلف می‌زنید و این اهداف کوتاه مدت هستند که شما را به اهداف اصلی‌تان می‌رسانند.

نحوه استفاده از جدول اهداف

احتمالا متوجه دو پیکان کناری این جدول شده‌اید. با اینکه این پیکان‌ها در حاشیه جدول قرار دارند ولی همین پیکان‌ها هستند که به جدول معنا می‌بخشند. همین‌طور که در پایین این پیکان‌ها نوشته شده است، شما برای طراحی جدول برنامه‌ریزی برای خودتان باید از بالا به پایین پیش بروید، به این معنی که ابتدا باید اهداف بلند مدت یا همان اهداف اصلی خود را مشخص کنید که البته این مرحله زیاد هم سخت نیست. مرحله دوم تعیین اهداف کوتاه مدت است که سخت‌ترین مرحله این جدول به حساب می‌آید چون باید به دقت بررسی کنید که برای رسیدن به یک هدف بلند مدت به چه اهداف کوتاه مدتی نیاز دارید. مرحله آخر هم تنظیم فعالیت‌هایی در راستای اهداف کوتاه مدت است که این مرحله هم زیاد مشکل نیست.

اما در هنگام به‌کارگیری این جدول، روند کار کاملا برعکس می‌شود، یعنی مشخصا شما باید ابتدا از فعالیت‌ها شروع کنید تا به اهداف کوتاه مدتی برسید که شما را به اهداف بلند مدت می‌رسانند.

نتیجه

حتما از خودتان می‌پرسید که این جدول در چه مواردی کاربرد دارد. به جرات می‌توان گفت که شما از این جدول می‌توانید در هر موردی استفاده کنید. چه در وبلاگ‌نویسی و چه در آزادکاری و چه در هر کار دیگری، این جدول کمک زیادی به شما خواهد کرد. با اینکه موضوع بحث وبلاگ یک ادمین بیشتر به وبلاگ‌نویسی و آزادکاری مرتبط است و این جدول برای آزادکارها و بلاگرها هم می‌تواند بسیار مفید باشد، اما کارایی این جدول هیچ محدودیتی ندارد و در هر کاری می‌توان از آن استفاده کرد.

نظر شما در مورد این جدول چیست؟ آیا از این جدول در کارهای خود استفاده خواهید کرد؟ آیا برای شما مفید خواهید بود؟

دو گام کلیدی در مسیر مدیریت موفق


پول‌نیوز، مازیار دانیالی - هنگامی که در هر سطحی به یک مدیر مبدل می شویم، مسئولیت سلامت و موفقیت افراد دیگر بر عهده ما قرار می گیرد.

به گزارش گروه بین‌الملل پول‌نیوز، به عنوان یک مدیر، از طریق موفقیت دیگران است که به موفقیت دست می یابیم. دو گام می توانند در بهبود توانایی مدیریت موثر تاثیرگذار باشند که عبارتند از:

1. آشنایی کامل با افرادی که رهبری و مدیریت آنها را بر عهده داریم.

2. توسعه درکی عمیق از شایستگی و دیدگاه افرادی که مدیریت آنها را بر عهده داریم.

گام نخست مدیریت

نخستین وظیفه مدیر ارتقا درک و شناخت وی از افراد است. به عنوان یک مدیر، زمانی که به خوبی با افراد تیم خود آشنا نیستیم چگونه می توانیم انتظار دریافت بهترین ها را از آنها داشته باشیم؟ موضوعاتی مانند سیاست و یا روش کار وجود دارند که به همه مربوط می شوند اما برای دریافت بهترین ها از هر فرد نیازمند برقراری ارتباط با آنها در سطح شخصی هستیم. عامل کلیدی برای مدیریت دیگران درک کامل و در نظر گرفتن آنها است. وظیفه ما به عنوان یک مدیر با آموزش، توسعه و تمرین دادن دیگران گره خورده و توسعه درک درست از موارد زیر در دستیابی به این هدف موثر است:  

چه چیزهایی به آنها انگیزه می دهد؟

آرزوهای آنها چیست؟  

آنها دارای چه ظرفیت هایی هستند؟

چه چیزهایی برای آنها اهمیت دارد؟

مدیریت درباره این که به افراد بگویید چه کاری را انجام دهند نیست بلکه درباره این است که:

به آنها نشان دهید چه کاری انجام دهند.

چگونگی انجام کار را به آنها آموزش دهید.  

آنها را در به فعل رساندن ظرفیت های بالقوه های خود همراهی کنید.  

بر منافع و رفاه دیگران متمرکز باشید.  

به آنها در بهبود و دستیابی به نتایج دلخواه کمک کنید.  

با آنها روابطی بر اساس احترام و درک متقابل ایجاد کنید.

مدیریت، قرار داشتن در بهترین حالت برای کمک به دیگران در راستای کسب بهترین حالتی که برای آنها امکان پذیر است، محسوب می شود. هنگامی که برای شناخت و درک افراد زمان اختصاص دهیم می توانیم از طریق تمرکز بر دو جنبه کلیدی "شایستگی" و "دیدگاه" به این شرایط دست یابیم.

گام دوم مدیریت

شایستگی - سطح مهارت و توانایی هر فرد برای انجام وظایف است که مناسب بودن وی برای تصدی یک نقش را تعیین می کند. هر فردی محصول تجربه شخصی، سطح آموزش و تمرین، توانایی هایی ذاتی، ارزش ها، باورها و استانداردهای شخصی بوده و تمامی این موارد باید در تمامی موقعیت های مدیریتی مد نظر قرار بگیرند.

برقراری ارتباط با فرد و توسعه درک درست از این که او چه کسی است به عنوان تنها روش برای ارزیابی شایستگی وی باید مد نظر قرار بگیرد. به عنوان یک مدیر نیازمند شناخت افراد تحت مدیریت خود هستیم. اگر این گونه نباشد بروز خطاهای مدیریتی اجتناب ناپذیر خواهد بود.

دیدگاه - روش تفکر هر فرد درباره یا ارزیابی یک پیام، موضوع یا وضعیت بر اساس شخصیت، چارچوب ذهنی، تجربه، خواست ها و نیازهای آنها محسوب می شود. افراد دارای دیدگاه های شخصی در هر موقعیتی هستند که می تواند فهرستی بی انتها از متغیرها مانند سن، جنسیت، فرهنگ، تجربه، ارزش ها، باورها، تجارب، شرایط خانوادگی و غیره را شامل شود.

به عنوان مدیر این وظیفه ما است تا آگاهی و درک خود از این متغیرها را افزایش داده و چگونگی استفاده از این درک به صورت مناسب برای همترازی سبک مدیریت با نیازهای افراد را فرا بگیریم. برای آن که در بهترین حالت قرار داشته باشند، افراد نیازمند آگاهی دقیق از آن چه باید انجام دهند، چگونگی انجام آن و این که چه انتظاری از آنها وجود دارد، هستند. آنها باید به صورتی مناسب مدیریت و راهنمایی شوند. آشنایی با افرادی که تحت مدیریت ما قرار دارند، در کنار شناخت شایستگی و دیدگاه به ما اجازه می دهد سبک مدیریت خود را با نیازهای آنها همتراز کرده و راهنمایی هایی درست ارائه کنیم.

سرمایه گذاری روی طلا


چند تن از دانشجویان پرسیده اند: کدام شیوه خرید طلا بهتر است مصنوعات طلا، سکه یا شمش طلا؟ در پاسخ به این سوال باید شرایط فرد را ابتدا بررسی کنیم.


اگر فرد از مصنوعات طلا مثل انگشتر و النگو استفاده می کند طبیعتا این نوع سرمایه گذاری می تواند گزینه خوبی باشد.از آن جنبه که همراه سرمایه گذاری استفاده دیگری نیز در جریان است. اما با توجه به کارمزدی که در حال حاضر تقریبا یک چهارم ارزش طلا دریافت می شود برای سرمایه گذاری صرف، در صورتی که مصرفی برای شما نداشته باشد، گزینه خیلی خوبی نیست.

 

اما بین سکه و شمش کدام بهتر است؟ بستگی دارد که شمش را چگونه بتوانیم بخریم.اگر با کارمزد بالاتر از دو درصد بخریم طبیعتا خیلی مناسب نیست. نکته دیگر در خرید شمش این است که چقدر به عیار آن اطمینان داریم.شمش های غیر شرکتی و تهیه شده از طلای آب شده ممکن است در بخشهای مختلف عیار یکسانی نداشته باشد و احتمال تقلب در آن زیاد است. در بازار ایران معمولا این شمش ها مورد استفاده قرار می گیرد و عیار آن 18 یا 750 باید باشد.در حالی که عملا این عیار کمتر از 750 است.

برای فعالان صنف طلا خرید شمش خیلی خطرناک نیست و برای آن کارمزد زیادی هم نمی پردازند.بررسی عیار نیز برای آنها آسان است. اما برای افراد عادی ممکن است در وهله اول با دشواری هایی همراه باشد. اگر شمش استاندارد مورد تایید شرکت معتبر نیز وجود داشته باشد قطعا می تواند گزینه خوبی باشد.


اما سکه در چه شرایطی است؟ سکه شمشی است که بانک مرکزی با زیبایی آن را ضرب می کند و عیار این شمش 22 است.برای ضرب هم تقریبا 5 هزار تومان بانک مرکزی دستمزد می گیرد.قیمت سکه معمولا در بازار ایران با حباب همراه است.یعنی علاوه بر حق ضرب 5 هزار تومانی باز هم از ارزش واقعی طلای موجود در آن گرانتر است. اگر این حباب خیلی بالا باشد سکه برای سرمایه گذاری در برابر شمش گزینه خوبی نیست. اما در شرایط استثنایی هم اکنون حباب سکه تمام منفی ، نیم سکه و ربع سکه دارای حباب است(با محاسبه قیمت دلار 3300 تومان) و  مقدار حباب را می توانید در صفحه اول طلا نیوز یا نشانی زیر بررسی کنید:

http://www.talanews.com/fa/kxka

و  سکه یک گرمی همچنان حباب دارد.

در این حالت استثنایی خرید سکه  تمام برای بلند مدت در صورتی که طلا را گزینه سرمایه گذاری انتخاب کرده باشید ، بهترین گزینه است. به این نکته هم می توانید توجه کنید که فروش سکه به مراتب آسان تر از شمش و مصنوعات طلاست.

هرچند همه چیز قابل پیش بینی نیست. مخصوصا نتایج مذاکرات سیاسی و قیمت دلار در روزهای آتی . اما پول درآوردن کار ساده ای نیست و افرادی موفق هستند که ریسک های عاقلانه تری می کنند. یعنی هم باید جسارت داشته باشید و هم عاقلانه رفتار کنید. دو جریانی که با هم در تضاد است!

در هر صورت این فقط پاسخ به سئوالات مختلف بود و صرفأ یک  نظرپیشنهادی است .سعی کنید در هنگام سرمایه گذاری با سایر صاحبنظران ومتخصصین مشورت نمایید.

کسب موفقیت در ​زندگی

بیشتر مردم فقط می‌خواهند زندگی خوب و خوشی داشته باشند و همواره در زندگی شاد و موفق باشند، اما آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که چگونه می‌توانید ابعاد تازه‌ای را وارد زندگی خود سازید؟ منظور از ابعاد تازه در زندگی، افق‌های تازه‌ای است که برای خود به‌وجود می‌آوریم و معنا و وضع تازه و عمیق‌تری به زندگی خویش می‌دهیم. بعضی وقت‌ها پیش آمده که به خودمان قول می‌دهیم ​ از فردا زندگی بهتری را آغاز ​‌کنیم، اما متاسفانه بعد از مدتی زیر قول خود می‌زنیم.

1240452_562175197164198_213394024_n

بیشتر مردم بر این باورند که کسب موفقیت در زندگی سخت و دشوار است، اما در حقیقت برای دست‌یافتن به موفقیت در زندگی به تلاش و کوشش و جدیت نیاز است. فقط کافی است بخواهیم و اراده کنیم.

اگر می‌خواهید در زندگی فردی موفق باشید به نکاتی که در زیر اشاره می‌شود توجه کنید:

۱ـ کنترل استرس
یکی از مهم‌ترین راه‌های استثنایی برای کسب موفقیت در زندگی کنترل استرس است. درصد قابل توجهی از مردم ​ دچار استرس و اضطراب هستند. به عبارت دیگر هیچ‌کس در دنیا نیست که بتواند استرس و اضطراب را به طور کامل کنترل کند. البته استرس و اضطراب تا حدودی طبیعی است و همراه ما. هنگامی که دچار استرس می‌شوید، یک نفس آرام و عمیق بکشید به صورت دم و بازدم، بعد بدنتان را شل کنید و اندام‌ها را بکشید و سپس کلمات آرامش‌بخش را با خود تکرار کنید، به عنوان مثال با خود بگویید، من آرام هستم یا من استرس و اضطراب ندارم و از محیطی که باعث ایجاد استرس در شما شده است، خارج شوید. سعی کنید استرس خود را کنترل کنید. زمانی که بتوانید با این روش یا هر روش دیگری که خودتان می‌دانید استرس‌تان را کنترل کنید، آن وقت می‌توانید با آرامش بیشتری مشکلات زندگی را بررسی و سپس حل و فصل کنید؛ زیرا توانسته‌اید در زندگی به آرامش نسبی دست یابید. در نتیجه یک گام در جهت موفقیت، در زندگی برداشته‌اید.

۲ ـ تغذیه مناسب
یکی دیگر از راه‌های موفقیت در زندگی توجه داشتن به تغذیه سالم است. شما با داشتن یک رژیم غذایی مناسب و استفاده بیشتر از سبزی‌ها، مواد معدنی، انواع ویتامین‌ها و ثابت نگه داشتن قند خون می‌توانید فشارهای روانی را کم کنید. تلاش کنید به جای استفاده از مواد غذایی کنسرو شده و نیز پرچرب، بیشتر از غذاهای خانگی و طبیعی استفاده کنید، زیرا غذاهای کنسرو شده بیشتر شامل مواد افزودنی است و فقط باعث اضافه‌وزن می‌شود. پس از رژیم غذایی خود غافل نشوید، که سلامت بدن را تضمین می‌کند. زمانی که به لحاظ روحی و جسمی سالم باشید، می‌توانید به موفقیت‌های زیادی در زندگی خود دست یابید.

۳ ـ ورزش کردن
ورزش کردن هم روی موفقیت شما در زندگی تاثیر می‌گذارد. پس هر روز ورزش کنید، زیرا بدن ​ به ورزش روزانه نیاز دارد. در واقع سعی کنید ورزش​ را در برنامه‌های روزانه خود بگنجانید. بد نیست بدانید ​ ورزش ​ فقط برای سلامت جسم نیست، بلکه در روحیه ما نیز خیلی موثر است. پس از چند دقیقه ورزش روحیه​ پس از ورزش و بعد از ورزش را مقایسه کنید. ورزش ​ سموم بدن را دفع می‌کند و باعث شادابی می‌شود، کالری‌های اضافه در بدن را می‌سوزاند، ضریب هوشی را بالا می‌برد و خستگی ناشی از کارهای روزانه را از بدن ما از میان می‌برد. در نتیجه زمانی که ورزش می‌کنید سالم‌تر و سرحال‌تر می‌شوید، آن وقت بهتر می‌توانید با مشکلات خود کنار بیایید.

۴ ـ افکار مثبت
برای رسیدن به موفقیت در زندگی باید افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید، زیرا افکار مثبت یکی از عوامل موثر بر موفقیت در زندگی محسوب می‌شود. وقتی ​ افکار منفی به سراغتان آمد و ذهنتان را درگیر خود کرد، یک نفس عمیق بکشید و سپس با آرامش به موضوعات خوب و امیدبخش فکر کنید، زیرا ​ افکار منفی مانع رسیدن شما به اهدافتان می‌شود. اگر بتوانید بر افکارتان مسلط شوید، آن وقت می‌توانید با روحیه‌ای مناسب و خوب به هدف‌تان در زندگی دست یابید. موفقیت ما در زندگی به نوع تفکر و نیز نگرش ما بستگی دارد. پس همیشه مثبت فکر کنید و شاد باشید، زیرا لحظه‌ها در گذرند.

۵ ـ روحیه خوب
یکی دیگر از مهم‌ترین راهکارهای موفقیت در زندگی داشتن روحیه مثبت و بالاست. ما می‌توانیم با انقلاب درونی تغییرات مثبتی در روحیه خود و اطرافیان ایجاد کنیم. اگر روحیه مثبت داشته باشیم، چهره و نگاه ما بشاش می‌شود و روحیه اطرافیان ما نیز بهتر می‌شود و اگر روحیه منفی داشته باشیم هم حال خودمان را خراب کرده‌ایم و هم حال اطرافیان را. شما با داشتن روحیه بالا می‌توانید افکار منفی را از ذهن‌تان پاک کنید و با آرامش خاطر به دنبال کسب موفقیت در زندگی بروید. پس مراقب روحیه خود باشید.

و در پایان موفقیت در زندگی به نحوه تفکر و نیز نگرش ما بستگی دارد. پس استرس خود را کنترل کنید، به تغذیه خود توجه داشته باشید، ورزش کنید و افکار منفی را از ذهن‌تان بزدایید و در نهایت روحیه‌ای بالا داشته باشید.

خلاقیت

روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد. گوساله بی فکری بود و راه پرپیچ و خم و پرفراز و نشیبی برای خود باز کرد. روز بعد، سگی از آنجا می گذشت، از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوسفند راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن راه عبور کنند.

مدتی بعد، انسانها هم از همین راه استفاده کردند؛ می آمدند و می رفتند، به راست و چپ می پیچیدند، بالا می رفتند و پایین می آمدند، شکوه می کردند و آزار می دیدند. اما هیچ کس سعی نکرد راه جدیدی باز کند.

مدتی بعد، آن کوره راه، خیابانی شد. حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی را که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند. مجبور بودند همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود.

سال ها گذشت و آن خیابان، جاده اصلی یک روستا شد و بعد شد خیابان اصلی یک شهر. همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.

در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلاً باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟

------------

اگر همیشه به دنبال آن باشیم که از جاده های گذشتگان عبور کنیم، همواره به تکرار مکرراتی خواهیم رسید که در آن خبری از خلاقیت نیست. پس گاهی اوقات شجاعت داشته باشیم و بیراه هایی را که هیچکس از آن گذر نمی کند امتحان کنیم.

لازمه هر شروع خلاقی، داشتن شجاعت است. اگر از شکست، ترس داشته باشید و یا شجاعت شروع را نداشته باشید، همواره همان که هستید، خواهید ماند و تلاش و تقلای شما تنها به سردردی مزمن خواهد انجامید. حتماً نباید کاری را که می خواهید انجام دهید، قبلاً کسی انجامش داده باشد، که اگر اینچنین بود دیگر امروز مفهومی به نام خلاقیت معنا داشت؟

برتراند راسل: «وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد.»

با خلاقیت، پرسشگری، نقادی و البته شجاعت سعی کنید رفتارها و روشهای غلط را که در سازمان به صورت هنجار درآمده اند و فرهنگ سازمانی را شکل داده اند از بین ببرید و آنها را با روشها و رفتارهای درست و مؤثر جایگزین کنید.

شیخ و شتر

بزرگی با حال بدی در بستر بیماری، خود را در آستانه مرگ دید. بنابراین از فرزندان و مریدان خود خواست که از کوچک و بزرگ در شهر برای او حلالیت بگیرند و کسی را از قلم نیاندازند تا با خاطری آسوده تر رهسپار سرای باقی شود.

فرزندان و مریدان شیخ در شهر گشتند و از هر که لازم بود رضایت گرفتند و نتیجه را به شیخ بازگو کردند. شیخ باز هم خود را آسوده نیافت و گمان برد که کسی از او رنجیده خاطر است. بنابراین از نزدیکان خواست که از حیوانات متعلق به شیخ هم حلالیت بگیرند. آنها نیز با امید بهبود خاطر مراد خود، از همه حیوانات حلالیت گرفتند تا به شتری رسیدند که با لجالت تمام از حلالیت دادن سر باز می زد و می خواست خود با شیخ صحبت کند.

شیخ هم با آن حال پیش شتر رفت و گفت: «می دانم که بارهای سنگین بر تو گذاشتم و در صحرا و بیابان تو را تشنه، این و طرف و آن طرف بردم به جای علف به تو خار دادم در حالی که خودم سیر بودم و آب گوارا می نوشیدم. با این حال از تو طلب بخشش دارم و از ملازمان می خواهم تا آخر عمرت، تو را در ناز و نعمت نگاه دارند.»


شتر با ناراحتی گفت: «ای بزرگ، خدای من و تو، مرا برای بار بردن، خار خوردن و تحمل تشنگی آفریده است. من از بار بردن برای تو و تشنگی ها آزرده خاطر نیستم. اما آنچه از تو بر دل دارم به تو می گویم و تو را می بخشم. روزی سوار بر اسب با خدم و حشم در جلوی کاروان می رفتی و من و دیگر شتران در پی ساربان در راه بودیم. در میانه راه، خاری در پای ساربان رفت و از کاروان عقب ماند و تو افسار شتران را بر پشت الاغی بستی. ما بدین چاره تو ناچار بودیم، حال آن که ما را شأن و منزلت بر پیروی ساربان بود نه دنباله روی حمار.»

------------

انتخاب و انتصاب مدیران در همه رده‌های مدیریتی سازمان باید بر اساس شایستگی‌ها باشد. در غیر اینصورت همراهی و مشارکت نیروی انسانی را از دست خواهید داد.

 

۵ ویژگی که افراد با نفوذ دارند


بسیاری از افراد با نفوذ و قدرتمند در دنیا، در ارتباط برقرار کردن با دیگران هنر زیادی دارند. آنها همیشه این سوال را از خود می پرسند: «اکنون مساله مهم در اینجا چیست؟» چنین افرادی دارای کیفیت ها و ویژگی هایی هستند که باعث نفوذ و تاثیرگذاریشان روی دیگران می شود.

تعدادی از این ویژگی ها پیش روی شماست:

  ادامه مطلب ...

چرا ایرانی ها دلالی را ازکار تولیدی بیشتر دوست دارند؟


فضای کسب و کار در ایران وضعیت مناسبی ندارد ، به گفته آمارهای رسمی رتبه ی فضای کسب و کار ایران در میان ۱۸۰ کشور جهان حدود ۱۴۰ می باشد که نشان دهنده وضعیت نامناسب این شاخص است . منظور از فضای کسب و کار ، عوامل موثر بر واحدهای اقتصادی مانند کیفیت دستگاههای حاکمیت ، ثبات قوانین و مقررات.  و..... است

گفتنی است بهبود فضای کسب‌و‌کار نقش تعیین‌کننده‌ای در رشد و توسعه‌ی اقتصادی و فراهم کردن بستر مناسب برای ورود مؤثر بخش خصوصی در اقتصاد کشور ایفا میکند ، اما متأسفانه رتبه‌ی ایران در سال‌های اخیر، برابر گزارش‌های فوق، دائماً تنزل داشته و فضای کسب‌و‌کار در ایران سخت‌تر شده است.

 

ادامه مطلب ...

کدام رشته‌ها رکورددار بیکاری هستند

تاریخ انتشار : سه شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۳۷  سایت الف

در سال‌های گذشته عدم تناسب رشته‌های دانشگاهی با بازار کار موجب افزایش بیکاران فارغ‌التحصیل دانشگاهی در کشور شده است به نحوی که این مسئله به یک معضل در کشور تبدیل شده است.

به گزارش فارس، دانشگاه‌ها امروز بدون توجه به نیاز واقعی بازار کار اقدام به تربیت دانشجو می‌کنند اما بازار کار تنها به آن بخشی از فارغ التحصیلان توجه دارد که بتواند نیاز واقعی خود به نیروی کار را برطرف کند. بنابراین ناتوانی دانشگاهها یا بی توجهی دانشجویان به لزوم کسب مهارتهای شغلی مورد نیاز بازار کار موجب شده تا همواره نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان بیش از سایر گروه‌ها و تا دو برابر متوسط نرخ بیکاری کشور باشد. یکی از مهمترین دلایل به وجود آمدن این شرایط، عدم ارتباط صحیح بین دانشگاه و بازارکار است.


رشته

فوق دیپلم

لیسانس

فوق لیسانس و دکترای حرفه‌ای

دکترای تخصصی

جمع مرد و زن

علوم تربیتی

5412

19353

772

9

22547

علوم انسانی و هنر

23288

70627

6781

201

100912

علم اجتماعی، بازرگانی و هنر

43383

166690

11886

116

222112

علوم ریاضی و کامپیوتر

8126

58362

9607

84

76191

مهندسی ساخت و تولید

101424

137402

12353

149

251402

کشاورزی و دامپزشکی

7189

27231

3967

34

38438

بهداشت و رفاه

9792

15074

1044

78

25997

خدمات

6914

9589

887

14

17407

اظهار نشده

1782

3682

4872

2703

13045

جمع کل

122863

213007

25517

2257

768051

بیشترین تعداد بیکاران در رشته‌های مهندسی،‌ ساخت و تولید، با 251 هزار و 402 نفر وجود دارد و پس از آن نیز 222 هزار و 112 نفر در رشته‌های علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق قرار دارند. از مجموع بیش از 768 هزار نفر بیکار فارغ‌التحصیل دانشگاهی، 363 هزار و 740 نفر مرد و 404 هزار و 311 نفر هم زن هستند.  

                                      جدول 8 ساله تعداد بیکاران کشور

 سال

 نرخ بیکاری

تعداد بیکاران

1384

11.5

2.674.866

1385

11.3

2.642.648

1386

10.5

2.486.238

1387

10.4

2.392.179

1388

11.9

2.839.971

1389

13.5

.218.329

1390

12.3

2.877.608

1391

12.2

2.944.158

 در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، تقریباً تمامی کاندیداها درباره بیکاری و وضع ننابسامان بازار کار سخن گفتند. حسن روحانی رئیس جمهور هم با ارائه آمار بیکاری، درباره این مسئله سخن گفت و تلاش برای حل بیکاری جوانان را از برنامه‌های دولت خود عنوان کرد. کارشناسان بازار کار معتقدند،‌افت شدید قدرت خرید کارگران و پایین ماندن دستمزدها موجب شده تا اثرات افزایش سالیانه حداقل دستمزدها به کمترین حد برسد و با افزایش مکرر قیمتها در بازار، افزایش 25 درصدی دستمزد کارگران در سال 1392 هیچ گونه تأثیری در زندگی خانوار کارگری نداشته است. آمارها نشان می‌دهد در سالهای 84 تا 91 حدود 270 هزار نفر دیگر به صف 3 میلیون بیکار پیوسته‌اند و به دلیل پایین بودن سطح دستمزدها 6 میلیون مشمول قانون کار فقط حداقل دستمزد را دریافت می‌کنند

                                  رشته‌هایی که بیشترین بیکاری را دارند

ردیف

نام رشنه

تعداد فارغ التحصیلان

اشتغال

بیکاری

نرخ بیکاری

1

صنعت و فناوری

39795

23223

16572

41.6

2

علوم کامپیوتر

11129

7740

3388

30.4

3

روزنامه نگاری و اطلاع رسانی

36967

25766

11200

30.3

4

علوم حیاتی

106283

77989

28294

26.6

5

هنر

87802

64582

23220

26.4

6

حقوق

184650

137788

46862

25.4

7

علوم فیزیکی

177813

133328

44485

25

8

کشاورزی، جنگلداری و شیلات

153376

115335

38040

24.8

9

معماری و ساختمان سازی

354952

272995

81957

23.1

10

مهندسی و حرفه های مهندسی

894740

696949

198790

22.2

11

علوم رفتاری و اجتماعی

295421

235027

60394

20.4

12

دامپزشکی

16763

13375

3388

20.2

13

بازرگانی و علوم اداری

795693

634102

161590

20.3

14

خدمات بهداشتی

19408

15574

3833

19.8

15

ریاضیات و آمار

124670

100936

23733

19

16

علوم انسانی

582856

494038

88818

15.2

بر اساس آخرین سرشماری انجام شده، 768 هزار بیکار در کشور دارای تحصیلات فوق دیپلم تا دکترای تخصصی هستند.

در میان رشته‌های دانشگاهی، بالاترین تعداد بیکاران در رشته‌های صنعت و فرآوری، کامپیوتر، هنر و روزنامه‌نگاری هستند.

در واقع یکی از مهمترین چالش‌های بازار کار کشور در سال‌های اخیر بیکاری کارجویان جوان است که بخش عمده آنها را فارغ‌التحصیلان تشکیل می‌دهند و مسئولان دولت یازدهم نیز بیکاری فارغ‌التحصیلان را »مهمترین معضل آتی اقتصاد کشور» عنوان کردند.

وضعیت بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی

از مجموع 52 هزار و 169 نفر بیکار دارای مدرک فوق لیسانس و دکترای حرفه‌ای، 11 هزار و 886 نفر در رشته‌های علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق تحصیل کرده‌اند و 12 هزار و 353 نفر دارای مدرک رشته‌های مهندسی، تولید و ساخت هستند. 9 هزار و 607 نفر در رشته علوم ریاضی و کامپیوتر و 6 هزار و 781 نفر هم در رشته‌های علوم انسانی و هنر بوده‌ا‌ند. به طور کلی 122 هزار و 863  مرد با مدرک فوق دیپلم بیکار هستند. 213 هزار و 7 نفر لیسانس، 25 هزار و 517 نفر فوق لیسانس و دکترای حرفه‌ای و 2 هزار و 257 نفر نیز دکترای تخصصی دارند.

در بین زنان 84 هزار و 447 نفر بیکار فوق دیپلم، 292 هزار و 3 نفر لیسانس، 26 هزار و 652 نفر فوق لیسانس، و دکترای حرفه‌ای و هزار و 131 نفر نیز دارای مدرک دکترای تخصصی هستند.

 

سال نو مبارک


بهار آمد که تا گل باز گردد / سرود زندگی آغاز گردد



بهار آمد که دل آرام گیرد / ز درد و غصه ها فرجام گیرد


بهار بر شما مبارک

درخت و مسافر

 
مسافری خسته که از راهی دور می آمد ، به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری اسـتراحت کند غافـل از این که آن درخت جـادویی بود ، درختی که می توانست آن چه که بر دلش می گذرد برآورده سازد...!
 
وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می شد اگـر تخت خواب نـرمی در آن جا بود و او می تـوانست قـدری روی آن بیارامد.
 فـوراً تختی که آرزویـش را کرده بود در کنـارش پدیـدار شـد !!!
 
مسافر با خود گفت : چقدر گـرسـنه هستم. کاش غذای لذیـذی داشتم...
 
ناگهان میـزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیـر در برابرش آشـکار شد.
 پس مـرد با خوشحالی خورد و نوشید...
 
بعـد از سیر شدن ، کمی سـرش گیج رفت و پلـک هایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند.  خودش را روی آن تخت رهـا کرد و در حالـی که به اتفـاق های شـگفت انگیـز آن روز عجیب فکـر می کرد با خودش گفت :  
قدری میخوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگـذرد چه؟
و ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید...
هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارش هایی از جانب ماست.
 
ولی باید حواسـمان باشد ،  چون این درخت افکار منفی ، ترس ها ، و نگرانی ها را نیز تحقق می بخشد.
 
بنابر این مراقب آن چه که به آن می اندیشید باشید... .

الگوی طرح کسب و کار

دانشجویان عزیز برای الگوبرداری تهیه یک طرح کسب و کار می توانند به لینک زیر مراجعه نمایند.


http://www.iranicc.ir/downloads/39-business-plan-dl/111-bp.html 



عبرت،قصه تلخ



درزمستانی سرد کلاغی غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند.گوشت بدن خود را می کند و می داد به جوجه هایش. زمستان تمام شد و کلاغ مرد.اما بچه هایش نجات پیدا کردند.بعد گفتند:خوب شد مرد،راحت شدیم از این غذای تکراری.

پیاده روی فراموش نشدنی



شانزده ساله بودم و با پدر و مادرم در مؤسسه ای که پدربزرگم در فاصلۀ هجده مایلی دِربِن، در افریقای جنوبی، در وسط تأسیسات تولید قند و شکر، تأسیس کرده بود زندگی می‌کردیم. ما آنقدر دور از شهر بودیم که هیچ همسایه‌ای نداشتیم و من و دو خواهرم همیشه منتظر فرصتی بودیم که برای دیدن دوستان یا رفتن به سینما به شهر برویم.
یک روز پدرم از من خواست او را با اتومبیل به شهر ببرم زیرا کنفرانس یک روزه‌ای قرار بود تشکیل شود و من هم فرصت را غنیمت دانستم. چون عازم شهر بودم، مادرم فهرستی از خوار و بار مورد نیاز را نوشت و به من داد و چون تمام روز را در شهر بودم، پدرم از من خواست که چند کار دیگر را هم انجام بدهم، از جمله بردن اتومبیل برای سرویس به تعمیرگاه.
وقتی پدرم را آن روز صبح پیاده کردم، گفت: «ساعت پنج همین جا منتظرت هستم که با هم به منزل برگردیم.»
بعد از آن که شتابان کارها را انجام دادم، مستقیماً به نزدیکترین سینما رفتم. آنقدر مجذوب بازی جان وین در دو نقش بودم که زمان را فراموش کردم.  ساعت پنج و نیم بود که یادم آمد. دوان دوان به تعمیرگاه رفتم و اتومبیل را گرفتم و شتابان به جایی رفتم که پدرم منتظر بود. وقتی رسیدم ساعت تقریباً شش شده بود. پدرم با نگرانی پرسید: «چرا دیر کردی؟»
آنقدر شرمنده بودم که نتوانستم بگویم مشغول تماشای فیلم وسترن جان وین بودم و گفتم: «اتومبیل حاضر نبود. مجبور شدم منتظر بمانم.»
ولی متوجه نبودم که پدرم قبلاً به تعمیرگاه زنگ زده بود. مچ مرا گرفت و گفت: «در روش من برای تربیت تو نقصی وجود داشته که به تو اعتماد به نفس لازم را نداده که به من راست بگویی. برای آن که بفهمم نقص کار کجا است و من کجا در تربیت تو اشتباه کرده‌ام، این هجده مایل را پیاده می‌روم که در این خصوص فکر کنم.»
پدرم با آن لباس و کفش مخصوص مهمانی، در میان تاریکی، در جاده‌های تیره و تار و بس ناهموار پیاده به راه افتاد. نمی‌توانستم او را تنها بگذارم. مدت پنج ساعت و نیم پشت سرش اتومبیل می‌راندم و پدرم را که به علت دروغ احمقانه‌ای که بر زبان رانده بودم غرق ناراحتی و اندوه بود نگاه می‌کردم. همان جا و همان وقت تصمیم گرفتم دیگر هرگز دروغ نگویم. اغلب دربارۀ آن واقعه فکر می‌کنم و از خودم می‌پرسم، اگر او مرا، به همان طریقی که ما فرزندانمان را تنبیه می‌کنیم، مجازات می‌کرد، آیا اصلاً درسم را خوب فرا می‌گرفتم؟ تصور نمی‌کنم. از آن مجازات متأثر می‌شدم اما به کارم ادامه می‌دادم. اما این عمل سادۀ عاری از خشونت آنقدر نیرومند بود که هنوز در ذهنم زنده است گویی همین دیروز رخ داده است. این است قوۀ عدم خشونت.

جملات کوتاه الهام بخش


مردم عادی امید و آرزو دارند، افراد متکی به نفس ،هدف و برنامه.


برنده شدن همه چیز نیست ، اما تلاش کردن برای برنده شدن همه چیز است.


یادتان باشد که تنها قسمتی از ریسک شکست است ، قسمت دیگر آن می تواند موفقیت باشد.


مرد بزرگ ، بزرگی خود را بوسیله ی رفتاری که با مردان کوچک دارد ، نشان میدهد.


ارزش مردان از تعداد کارهایی که تمام و کامل می کنند مشخص می شود ، نه کارهایی که شروع می کنند.

شش چ




کیپلینگ، رودیارد:



من شش خدمتگزار صدیق دارم که هرچه می دانم از آنها یاد گرفته ام. نامشان چرا، چگونه، چه چیزی، چه زمانی، چه جایی و چه کسی است.

دلیل شیوع «وندالیسم» در بین جوانان‌ ایرانی


کارشناسان وندالیسم را از گروه بزهکاری های اجتماعی و انحرافات در جوامع جدید می دانند و آن را به نوعی عکس العمل خصمانه نسبت به فشارها و ناملایمات تلقی می کنند.

خبرآنلاین: کارشناسان وندالیسم را از گروه بزهکاری های اجتماعی و انحرافات در جوامع جدید می دانند و آن را به نوعی عکس العمل خصمانه نسبت به فشارها و ناملایمات تلقی می کنند.

 

قلب تیر خورده، شعر، جوک، یادگاری و اسامی در هم و برهم و امضا و شکلک های با معنی و بی معنی چیزهاییست که هر روز روی در و دیوار، باجه تلفن، میز و نیمکت مدرسه و دانشگاه، درب و اتاق آسانسور و حتی روی درخت ها می بینیمشان. کنده کاری های ماندگاری که معلوم نیست چقدر قدمت دارند و با چه هدفی کشیده شده اند.

 

شاید خیلی ها ندانند این صحنه ها که برای خیلی هایمان عادی شده و طبیعی به نظر می رسد و اگر نباشد چیزی در بینمان کم است، یک نوع اختلال محسوب می شود. تخریب کنترل نشده ی اشیاء با ارزش و اموال عمومی، تخریب گرایی و یا وندالیسم نامیده می شود که یک ناهنجاری اخلاقی و اجتماعی است.

 

کارشناسان وندالیسم را از گروه بزهکاری های اجتماعی و انحرافات در جوامع جدید می دانند و آن را به نوعی عکس العمل خصمانه نسبت به فشارها و ناملایمات تلقی می کنند.

  ادامه مطلب ...

غنی سازی


عصرایران ؛ جعفر محمدی - با اجرایی شدن برنامه اقدام مشترک ایران و 1+5 ، جناح تندوری داخلی ، بر طبل مخالفت با توافق ژنو ، بیش از پیش می کوبد و از 30 دی ماه ، به عنوان "روز عزا" یاد می کند و مدعی است که با تعلیق غنی سازی 20 درصد ، ارزش های نظام و خون شهدای هسته ای پایمال شده است.

در این باره ، نکات زیر قابل توجه است:

1 - آقایان مدعی ، دچار خطای فاحشی هستند، اگر فکر می کنند تمام ارزش های جمهوری اسلامی ، در این است که ما حتماً چند کیلو اورانیوم را در سطح 20 درصد غنی کنیم. چنین نگرشی ، بیش از همه ، توهین به نظامی است که اینان "ادعا"ی دلسوزی اش را دارند.

2 - طبیعی است کسانی که در 8 سال گذشته بر خوان نعمت نشسته و روزی خوار سفره گسترده تحریم ها بودند ، از این که سفره تحریم رفته رفته برچیده شود ، نگران باشند ؛هر "تاجر"ی ، از این که کاسبی اش دچار خلل شود ، نگران می شود و درصدد جلوگیری از آن بر می آید.

تنها یک نمونه از بهره مندی های کاسبان تحریم این است که 5 درصد از پول صادرات ایران را رسماً و علناً به عنوان کارمزد ، می گرفتند و بین خود و شرکای خارجی شان تقسمی می کردند تا دلار حاصل از صادرات را به ایران منتقل کنند.
حال بماند، تجارت هایی که از رهگذر حذف رقبا در شرایط تحریم انجام می دادند و هر کالا را بسیار بیشتر از قیمت واقعی اش به داخل می فروختند.

زیاد در این باره مطول نویسی نمی کنم؛فقط اشاره می کنم به این که وقتی فرد گمنامی به نام بابک زنجانی ، با وصل شدن به آقایان به ثروتی چنان افسانه ای رسیده بود،عقل حکم می کند که بالاسری های وی را نیز در این ماجرا ، سهامداران بزرگ تر بدانیم.

کاسبان تحریم ، روز 30 دی را روز عزا اعلام کرده اند و حق هم دارند که در از دست دادن تجارتی که نسل اندر انسل ، فکرش را هم نمی کردند ، عزادار باشند و سر و صدا به پا کنند.

3 - فکر کنید غنی سازی 20 درصد را ادامه می دادیم ، بعدش چه؟ این سوالی است که آقایان اساساً بدان نمی پردازند.
عقل نعمت گرانبهایی است ؛ فکر کنید ما مدام اورانیوم را غنی می کردیم و انبار می کردیم و در مقابل نه می توانستیم صادرات کنیم ، نه می توانستیم پول های بلوکه شده مان را پس بگیریم ، مردم برای درمان بیماران شان دارو نداشتند و عزیزانشان به خاطر نداشتن دو تا قرص و آمپول ، جلوی چشمان شان پر پر می شدند ، گرانی روز به روز افزون تر می شد ، صنایع قدیمی و فرسوده می شدند ، بیکاری و فساد زیادتر می شد ، اخلاقیات جامعه ای که گرسنه بود ، روز به روز در هم می شکست و ... ؛ آیا این همه فلاکت به بهای داشتن چند کیلو اورانیوم غنی شده ، می ارزید؟

حتماً برای مردم نمی ارزید ولی برای کاسبان تحریم که در پشت آن چند کیلو اورانیوم غنی شده ، کرور کرور درآمد داشتند ، به صرفه بود.

4 - خیلی خوب می شد اگر هم غنی سازی در سطوح مطلوب مان را داشتیم و هم از بقیه "حق مسلم" ها مانند رفاه ، امنیت ، اشتغال ، مسکن ، سفر امن و ... برخودار می شدیم ولی وقتی "شرایط موجود روی زمین" به گونه ای است که باید "انتخاب" کنیم ، می توانیم از یک "حق مسلم" ی مانند غنی سازی 20 درصد بگذریم تا ده ها و صدها "حق مسلم" دیگر را از دست ندهیم.

قرار نبود و قرار نیست برای داشتن غنی سازی 20 درصد ، 77 میلیون جمعیت را درگیر شدیدترین مشکلات روزمره کنیم و تمام دستاوردهای جمعی مردم و نظام را در عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... به باد فنا دهیم.
مردم ایران ، از "منطق زندگی" پیروی می کنند همان طور که کاسبان تحریم نیز از منطق زندگی تبعیت می کنند و از زاویه همین منطق است که نگران کاسبی شان هستند.
عقل، انصاف ، تدبیر و همین منطق زندگی حکم می کند که منافع 77 میلیون نفر را بر منافع معدود کاسبان تحریم ارجح بدانیم.

همه، کسی، هرکسی و هیچ کس


یکی بود یکی نبود. چهار نفر به نامهای «همه»، «کسی»، «هرکسی» و «هیچ کس» بودند. یک کار مهم بایستی انجام می‌شد و از «همه» خواسته شد تا آن را انجام دهد. «همه» مطمئن بود که «کسی» آن را انجام خواهد داد. «هر کسی» می توانست آنرا انجام دهد ولی «هیچ کس» آنرا انجام نداد. «کسی» در این مورد عصبانی شد زیرا آن وظیفه «همه» بود. «همه» فکر کرد که «هرکسی» می تواند آنرا انجام دهد. اما «هیچ کس» نفهمید که «همه» آنرا انجام نخواهد داد. نتیجه این شد زمانی که «هیچ کس» آنچه را که «هر کسی» می‌توانست انجام دهد، انجام نداد «همه»، «کسی» را سرزنش نمود.